خدا!!!
وصیت کرده ام بعد از مرگم؛ همراه من
دوتا فنجان چای هم دفن کنند!!
شاید صحبت های من با خدا به درازا کشید...
بهرحال دلخوریها کم نیست ازبندگانش ...
همانهایی که بی اجازه واردشدند
خودخواهانه قضاوت کردند
بی مقدمه شکستند
وبی خداحافظی رفتند!
خـــــداونـــــدا...
آنان که به من بـدی کردند،سـکوت را به مـن آموختند
آنان که از من انتقـاد کردند،راه درست زیـستـن را به مـن آموختند
آنان که مرا تحقیـــر کردند،صبــر و تـحمـــل را به من آموختند
آنان که به من خوبــــی کردند ، انسـانیـــت را به من آموختند
پــــــس ای مـهـــــربـانـــــم
به همـه آنهـــایی که در رشــد من سهــمی داشتند ،
خیــر دنیــا و آخـــرت عطـا فرما
آمیــــــن یــا رب العالمیــــــن
سلام مریم خانم خیلیییی خیلییییییی به دلم نشست زیبا و آموزنده بود[گل]
آنگونه عمل کنید که در دیگران حس آرامش و نشاط بیافریند همانگونه که یاد خدا در شما چنین حسی را بر می انگیزد …[گل]
خيلي قشنگ بود
نانوایی شلوغ بود و چوپان، مدام اینپا و آنپا میکرد، نانوا به او گفت: چرا اینقدر نگرانی؟ گفت: گوسفندانم را رها کردهام و آمدهام نان بخرم، میترسم گرگها شکمشان را پاره کنند! نانوا گفت: چرا گوسفندانت را به خدا نسپردهای؟ گفت: سپردهام، اما او خدای «گرگها» هم هست...! آپم..
سلام[گل] خوبی شما عزیز؟ قسمت دومش و بیشتر دوست داشتم چون حرفای منم بود[گل] الهـی آمین[گل][لبخند]
زندگی رویا نیست، زندگی زیباییست می توان بر درختی تهی از بار، زدن پیوندی می توان در دل این مزرعه ی خشک و تهی بذری ریخت می توان از میان فاصله ها را برداشت دل من با دل تو هر دو بیزار از این فاصله هاست! "حمید مصدق"
[تایید][گل][گل][گل][گل]
دیشب که نمیدانستم برای کدامیک از دردهایم گریه کنم کلی خندیدم صادق هدایت
چه تلخ است: علاقه ای که عادت شود، عادتی که باور شود، باوری که خاطره شود، و خاطره ای که درد شود…
بسیار زیبا.[گل]